کد مطلب:106615 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

خطبه 230-در سفارش به تقوا











[صفحه 328]

از خطبه های آن حضرت (ع) است: اعورتم: بدیهای خود را آشكار كردید عوره: عیب و بدی و آنچه كه از آن شرم دارند. (مردم! شما را سفارش می كنم كه در گرفتاریها و آزمایشها، تقوای خدا را پیشه ی خود سازید و بر نعمتهای ظاهری و باطنیش وی را فراوان حمد و سپاس كنید، چه بسیار نعمتها كه ویژه ی شما ساخت و شما را با رحمت خودش مورد عنایت قرار داد، بدیها و عیبهای خود را آشكار كردید و او، آن را پوشاند و خویش را مستوجب مواخذه او قرار دادید اما وی شما را مهلت داد. و شما را سفارش می كنم كه پیوسته به یاد مرگ باشید و غفلت از آن را كم سازید، چگونه از چیزی غافل می شوید كه هرگز از شما غافل نیست، و طمع مهلت دارید از كسی (ملك الموت) كه مهلت نمی دهد، مردگانی كه با چشم خود می بینید، برای عبرت شما كافی است، آنها به گورهایشان برده شدند، بدون آن كه خود سوار مركبی شده باشند و به داخل قبرها فرود آورده شدند بدون آن كه خود فرود آیند، گویا آنان آبادكننده ی این گیتی نبوده و همواره دیار آخرت سرای آنها بوده است، از جهانی كه در آن بودند وحشت دارند و در آن جا كه از آن وحشت داشتند متوطن شدند، به چیزهایی (در دنیا) سرگرم بودند كه اكنون از آن ج

دا شده اند، و اموری را ضایع كردند كه اینك به سویش منتقل شده اند، نه قدرت دارند از كارهای زشتی كه انجام داده اند، بركنار شوند و نه، می توانند كار نیكی، بر نیكیهای خود بیفزایند، اینها به دنیا، انس گرفته بودند، مغرورشان ساخت و به آن اطمینان داشتند، مغلوبشان كرد. خدا شما را رحمت كند، بشتابید به سوی منزلهایی كه به آبادی آنها مامورید و به آن دعوت و ترغیب شده اید، و با صبر بر اطاعت فرمان خدا، و دوری از نافرمانی او، نعمتهای وی را بر خویش كامل سازید، زیرا فردا به امروز نزدیك است چه زود گذرند ساعتها در روز و چه شتابان روزها در ماهها سپری می شوند، و چه سریع ماهها در سال و سالها در عمر می گذرند!) در این خطبه، حضرت دستوراتی صادر فرموده و به اموری سفارش كرده است: 1- در این قسمت نخست به تقوا كه سرآمد كارها و عبادات می باشد سفارش فرموده و پس از آن توصیه كرده است كه خدای را در برابر نعمتها و رحمتهایش و نیز آزمایشهایش در امور خیر و شر فراوان سپاس گویند زیرا این نیز از الطاف الهی است، چنان كه در قرآن می فرماید: (و نبلوكم بالشر و الخیر فتنه...) و به منظور ترغیب آن به سپاسگزاری، اختصاص آنها را به رحمت و نعمت الهی، خاطرنشان ساخته

است. صفت رحمت یكی از صفات خداست و در این جا، مقصود از آن، آثار نیك و خیراتی است كه از جانب حق تعالی به بندگانش می رسد، و لفظ (كم) كه در ابتدای جمله آمده برای افاده ی تكثیر است یعنی چه بسیار نعمتهای فراوانی را خداوند به شما اختصاص داد، و به دنبال سفارش به سپاسگزاری و تذكر اجمالی به بیان خاص پس از عام پرداخته و برخی از اقسام رحمت و نعمت خدای را یادآور شده كه عبارتند از: الف- پوشاندن عیبها، مردم معصیت خدایی را كه ناظر و شنواست و همیشه و همه جا حضور دارد انجام می دهند و شرم نمی كنند اما او با لطف و عنایتش گناهانشان را می پوشاند و نمی گذارد كه آثار زشت گناه بر چهره ی آنان ظاهر شود. ب- به آنان مهلت می دهد و عقوبت و كیفر گناهانشان را به تاخیر می اندازد تا شاید توبه كنند و مشمول رحمت بی منتهای وی شوند. 2- دستور دوم درباره ی یاد مرگ، و غفلت نكردن از آن می باشد به دلیل این كه توجه به مردن آدمی را از گناه و معصیت بازمی دارد و وی را به یاد بازگشت به محضر عدل الهی و تحقق وعده ها و وعیدهای او می اندازد و انسان را به دنیا و لذتهای زودگذر آن بی میل و كم علاقه می سازد، چنان كه رسول اكرم (ص) فرموده است (فراوان به یاد مرگ باشید

كه در هم كوبنده ی لذات است). باید پیوسته به یاد مرگ بود زیرا باعث می شود كه هر لحظه مرگ و مشقتهای توانفرسایش جلو چشم انسان بوده باشد. و در عبارت بعد غفلت آنان از مرگ را شگفت دانسته و به طریق سوال، آنان را مورد سرزنش قرار داده است، كه چرا غافلند و در برابر مرگ امروز و فردا می كنند، مرگی كه از آنها غافل نیست و ناگهانی می رسد و هیچ مهلت به كسی نمی دهد. آنگاه برای بیشتر اهمیت دادن به این امر، دیدن مردگان را در میان خود بهترین سبب پند گرفتن می داند و می فرماید: كفی واعظا بموتی عاینتموهم... فصرعتهم، و با بیان حال مردگان كه همه روزه در معرض دید تمام افراد بشر می باشند آنان را به یاد مرگ انداخته و خصوصیات چندی از آنان را كه هر یك مایه ی عبرت آدمی است به قرار زیر خاطرنشان فرموده است: 1- به صورت ظاهر به حالت سواره بر دوش مردم به گورستانها حمل می شوند ولی نه این كه سواره بودن را خود برگزیده باشند. از این رو محمولند نه راكب. 2- به قبرها فرود آورده می شوند نه آن كه با رضایت و قصد خود فرود آیند. و با آن كه مدتها در دنیا بوده و برای آبادی دنیای خود كوشیده و به آن دل بسته بوده اند اكنون چنان دست از این جهان كشیده و رفته اند

كه گویا هرگز در دنیا نبوده و همیشه آخرت جایگاه آنان بوده است. كه بدون كسب هیچ خیری به كلی چشم از این عالم پوشیده و برای ابد در سرای دیگر استقرار دارند. 3- خصوصیت دیگری كه برای این مردگان بیان فرموده آن است كه منزلهای دنیا و راههای آن را كه اقامتگاههای آنها بوده، اكنون رها كرده اند. 4- و جایگاهی را كه قبلا از آن وحشت داشته و می رمیدند یعنی قبر كه نخستین منزل عالم آخرت است هم اكنون در آن اقامت گزیده اند. 5- به دنیایی دلبسته و مشغولند كه از آن جدا شده اند، نفسی كه سالها علاقه به دنیا داشته و به لذتهای آن سرگرم بوده، این عشق و علاقه در جوهره ی وجودی او جایگزین و برایش ملكه شده است، هم اكنون كه از آن جدا می شود، دست و پا می زند كه خود را به محبوبش برساند و نمی رسد اما با دیده ی حسرت به گذشته ی خود می نگرد و به آن مشغول می شود ولی غم فراق محبوب او را در چنان عذابی فرو برده است كه هر زن شیردهی طفلش را فراموش می كند و هر آبستنی بار رحم را بیافكند. با آن كه مست نیستند ولی بیخود و مست دیده می شوند، اما عذاب الهی بسیار سخت و شدید است. 6- اینها سرای آخرت را كه هم اكنون به آن منتقل شده اند ضایع ساخته اند به علت آن كه در

دنیا، كاری را كه در آخرت برایشان سودمند باشد انجام نداده اند. 7- اكنون نمی توانند از بدبختی و عذابی كه در اثر اعمال زشت دنیایشان برای خود به وجود آورده اند، خود را برهانند، زیرا وقت آن سپری شده است، موقعی می توانستند چنین كاری بكنند كه در دنیا بودند و فرصت توبه و انجام دادن اعمال نیك داشتند. 8- و نیز قادر نیستند كه اعمال نیك دیگری انجام دهند تا بر ثوابها و حسناتشان افزوده شود چنان كه خداوند از حالت آنان حكایت كرده و می فرماید: (قال رب آرجعون لعلی اعمل صالحا فیما تركت كلا انها). 9- آن قدر به دنیا انس و علاقه داشتند كه مغرورشان ساخت. 10- آن چنان به لذتهای دنیا دلگرم و مطمئن بودند كه به ورطه ی هلاكتشان انداخت. این دو حالت اخیر لازم و ملزوم یكدیگرند زیرا حصول لذتهای محسوس دنیا سبب انس گرفتن آدمی به آن می شود و این ارتباط نزدیك به دنیا انسان را به آن مغرور و از غیر آن غافلش می سازد، و لازمه ی آن، پیدا شدن اطمینان كامل به امور دنیوی و مستی و بیهوشی و سرانجام افتادن در دره ی هلاكت است كه دیگر نه پشیمانی سود دارد و نه لغزشها جبران می شود. اگر چه یاد مرگ خود به تنهایی سبب پند و نصیحت و بی علاقگی آدمی نسبت به زندگانی

دنیا می شود لیكن شرح حال و خصوصیات انسانی كه مرگش فرا رسیده و روی دستها به سوی گورستان برده می شود، و سرانجام او، در بیان این مطلب رساتر است زیرا هر كدام از این خصوصیات با قطع نظر از مرگ مورد انزجار و نفرت طبع آدمی، می باشد، اما با همراه بودن مرگ كه خود، دردآور و مكروه طبع است در پندآموزی و توجه انسان به آخرت موثرتر خواهد بود. 3- دستور سوم كه در این خطبه به عنوان وصیت برای مردم صادر فرموده، آن است كه به منظور آباد كردن منزلهای آخرت كه وعده گاه آنهاست و به آباد ساختن آن مامور شده اند بر یكدیگر سبقت بگیرند و آباد كردن سرای آخرت با كارهای نیك انجام پذیر است كه مطابق فطرت و سنتهای الهی است و كمالات نفسانی را می افزاید، خلاصه ی معنا این كه با حفظ نظام شرع و تداوم بر كارهای نیك و انجام عبادات و به دست آوردن كمال روحی و معنوی، برای آباد ساختن منزلهای آخرت خود از یكدیگر پیشی بگیرند، چنان كه خداوند متعال در قرآن به این مطلب اشاره فرموده است: (و سارعوا الی مغفره من ربكم و جنه عرضها السماوات و الارض اعدت للمتقین) و در آیه ی دیگر نیز به این امر، تشویق و ترغیب كرده است: (و للدار الاخره خیر للذین یتقون افلا یعقلون) و جز ای

نها از آیات. 4- چهارمین دستوری كه حضرت به منظور تشویق پیروان خود برای توجه به سرای آخرت صادر فرمود، امر به صبر در عبادت و اطاعت خدا و دوری از گناه و نافرمانی وی می باشد، آنان را سفارش به صبر كرده، و آن را سبب تكمیل و تتمیم نعمتهای الهی بر آنان خوانده است، و چون تكمیل نعمت كه لازمه صبر است به منزله ی میوه ی شیرین آن به حساب می آید، لذا نعمت و تكمیل آن را در عبارت مقدم داشته است تا یاد آن در اول، صبر تلخ را شیرین كند. فان غدا من الیوم قریب، در این جمله امام (ع) مردم را از قیامت و نزدیك بودن روز حساب هشدار می دهد، و مراد از كلمه های غد و الیوم معنای حقیقی آنها فردا و امروز نیست بلكه مقصود از غد فردای قیامت و از یوم مدت عمر و دوران زندگی می باشد چنان كه در معنای این سخن امام گذشت: الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق، خطبه ی 27، و این عبارت در حكم ضرب المثل است از قبیل: غد ما غدا، قرب الیوم من غد. (فردا نیامده، امروز به فردا نزدیك است). ما اسرع الساعات فی الیوم، این عبارات كه آخرین قسمتهای این خطبه ی شریفه است نزدیك بودن فردای قیامت را شرح می دهد و بیان می دارد كه ساعتها زود می گذرند و گذشت ساعات، زود آمدن روز و

گذشت آن را موجب می شود و زودگذری ساعتها و روزها سبب زود آمدن و گذشتن ماهها می شوند و آمد و شد ماهها فرا رسیدن و منقضی شدن سال را در پی دارند و این همه مستلزم سرآمدن عمر انسانها و موجودات این جهانی است كه متصل به قیامت و فرا رسیدن روز رستاخیز می باشد، و به منظور بیان تاكید در سرعت، آمد و شد مدتهای زودگذر زندگی را توام با شگفتی بیان فرموده است، به راستی كه این سخن همانند دیگر بیانات مولا، از نظر لفظ و عبارت در نهایت فصاحت و از جنبه ی معنا، شامل شیواترین پندها و موعظه ها می باشد. توفیق از خداوند است.


صفحه 328.